تصمیمات شهودی

اصولا مغز آدمیزاد برای تصمیمگیری دو استراتژی دارد، یک این که آگاهانه اطلاعات را بگیرد، مزایا و معایب را بررسی کند، پردازش کند و بعد یک تصمیم منطقی بگیرد. این مسیر زمانبر است و گاهی زمان لازم برای طی این فرایند را نداریم. برای همین در طول فرایند تکامل یک استراتژی دیگری شکل دادیم که خیلی سریعتر از مسیر اول کار میکند به نام اسنپ جاجمنت[1]. که بر اساس احساسات و شهود است.
این استراتژی به مغز کمک میکند که بعضی از عملیاتی را که مغز انحام میدهد به ضمیر ناخودآگاه محول کند. اما ما آگاهانه در این نوع تصمیمگیری دخیل نیستیم.
در بسیاری از موقعیتها نظم و الگویی وجود دارد که ضمیر ناخودآگاه سریعتر از مغز خودآگاه تشخیصش میدهد. در این موقعیتها میتوان به حس شهودی اعتماد کرد و نیازی به تحلیل نیست.
از این نکته مدیران بیمارستانی در شیکاگو استفاده هوشمندانهای کردند. در اورژانس بیمارستان برای تشخیص سکته قلبی تصمیم گرفتند از افرادی که با درد قفسه سینه مراجعه میکنند فقط فشارخون و نوار قلب بگیرند و اطلاعات دیگر مانند سن، وزن، جنسیت و سابقه پزشکی را نادیده بگیرند و ضبط نکنند. نتیجه این شد که برخلاف تصور اولیه ما که گاها فکر میکنیم هرچه اطلاعات بیشتر، تصمیم بهتر؛ این بیمارستان به یکی از موفقترین و کارامدترین مراکز آمریکا در تشخیص سکته قلبی تبدیل شد.
در بسیاری از موقعیتهای تصمیمگیری، ناخودآگاه ما اطلاعات را برایمان پردازش اولیه میکند. لایه زیرین مغز ما در ناخودآگاه اطلاعات را الک میکند و اطلاعات غیر ضروری را حذف میکند و اطلاعات ضروری را حفظ میکند. علت اینکه ما میتوانیم انقدر خوب تصمیمات شهودی بگیریم این است که ناخوداگاه ما این کار به خوبی انجام میدهد.
ما از این نوع تصمیمگیری در روزمره به وفور استفاده میکنیم. مثلا فوتبالیستهایی که اصطلاحا شم گلزنی دارند در واقع اسنپ جاجمنت به آنها کمک میکنند در بهترین موقعیت گلزنی قرار بگیرند. یا مثال خیلی عجیبترش اینکه برخی از سرمایهگذارها میگفتند که زمانی که دچار کمردرد شویم میفهمیم که زمان فروش سهام است!
اما مسئله آسیبزا درمورد اسنپ جاجمنت این است که همه ما میتوانیم تاحدودی ذهنخوانی کنیم چون اگر در حالت چهره انسانها خوب دقیق شویم نشان میدهد به چه چیزی فکر میکنند. حالات چهره یک پدیده جهانیاند، چهره عصبانی، چهره خوشحال، چهره نگران در همه جا یکسانند. ما پیشداوریها و تعصباتی داریم با ریشه عمیق که در تصمیمگیریهای ما اثر میگذارند.
تحقیقی در آمریکا نشان دادهاست که اکثریت آمریکاییها حتی خود افراد سیاهپوست کلمه سیاه چیز خوشآیندی را برایشان تداعی نمیکند این داوری اشتباه درخلال مشاهدات صورت میگیرد. چرا که عموما گردانندگان قدرت در جامعه در آمریکا سفیدپوست هستند برای همین ذهن ناخودآگاه ما کلمه سفید را معادل قدرت میداند.
این پیشداوریها روی زندگی روزمره ما تاثیر میگذارند. رنگ پوست، قد، جنسیت همه در بررسی رزومه شخص برای استخدام نقش دارند. اگر شما بخواهید از شر این پیشداوریها خلاص شوید بهترین راه این است که چیزهای جدید تجربه کنید آدمهای جدید ببینید یا بهطور خلاصه جهانبینیتان را افزایش دهید و یا این که از دریافت اطلاعات اضافی پرهیز کنید. به طور مثال سالهای سال در دنیای موسیقی تصور میشد که ویولن را فقط مردان میتوانند بنوازند و زنها استعداد لازم را ندارند و در همه مصاحبهها خانومها رد میشدند. تا این که تصمیم گرفتند مصاحبهها را از پشت پرده انجام دهند و جنسیت فرد را در نظر نگیرند و این داده را حذف کنند.